🟠علم بهداشت رایج، موضوع کاوش خود را جسم انسان قرار داده است. پیشفرض این علم شامل آن است که جسم به تنهایی و فارغ از روح میتواند موضوع شناخت و مطالعات تجربی قرار گیرد. حتی متکامل شدن تدریجی آن و اضافه شدن مباحث روانشناسی و روانپزشکی به این علم نیز گویی از سر ناچاری و به دنبال بروز مشکلات عدیده در شناخت و درمان بیماریها رخ داده است و از آنجا که اساساً پیشفرضهای این علم در مادی انگاشتن موضوع خود، تغییر چندانی نکرده است، بر اساس اعتقادات موجود، گویی روان انسان موضوعی در کنار جسم اوست و وحدت آنها و اصل فلسفی «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» بودن نفس در این میان مغفول واقع شده است.
🟡تعریف اختلالات روانی– که بعضاً منجر به آثار بدنی نیز میشوند– تعریفی است متکی بر یک جهان بینی و بنابراین اثبات آنها از علم تجربی برنمیآید. حتی خود این پیشفرض که جسم انسان منتظم به نظمی است که کم هزینهترین روشها را با ظریفترین ارتباطات برمیگزیند تا به سازمان یافتگی و در نهایت بقا دست یابد، از درون علم آناتومی و یا فیزیولوژی که علومی توصیفی و تبیینی هستند، برنمیآید. پیشفرض عامتر که دست علم بیولوژی هم در مورد انسان و هم در مورد موجودات دیگر از اثبات آن کوتاه است، یکسان بودن ویژگی کلی آحاد گوناگون بشر است که تعمیم را در مورد آن معنیدار میسازد.
🟠علم بهداشت روان در تعریف بیماری روانی، بر اختلافی متمرکز میشود که فرد با نُرمهای جامعه، یعنی وضعیتی که اکثریت جامعه در آن به سر میبرند، پیدا میکند. نیز شاخص یک بیماری روانی را اختلال در کارکردهای ویژه فرد در اجتماع میدانددر حالی که طبق اصول و تعاریفی که در متون دینی ما آمده است، بیماریهای روحی و روانی، جزیی از بیماریهای اخلاقی انسان به شمار میروند و نه تنها تعاریف مشخصی دارند، بلکه اطلاق اصطلاح بیماری بر آنها کاملاً قطعی است. به عنوان مثال از حسد، حرص و تکبر در متون دینی ما صراحتاً به عنوان بیماری روحی نام برده شده است. از دیدگاه دینی چنین بیماریهایی میتواند هم در حوزه روان و هم در حوزه بدن فرد را متأثر کند. برخی روشهای رایج فعلی میتواند با این دیدگاه برای درمان این بیماریها به خدمت گرفته شود و روشهای متفاوت دیگر خاص دین مانند صدقه، دعا و نذر نیز میتواند به آن افزوده شود. در این جا پیشفرض دینیای که مورد نظر قرار گرفته هم تعاریف و هم تجویزها را دگرگون میکند. هدف از درمان در این جا لزوماً بازگرداندن فرد به نرمهای جامعه و یا توانا ساختن او برای انجام وظایف اجتماعیاش نیست. بلکه هدف آن است که وی به سلامت روحی و اخلاقی که مورد انتظار دین است، دست یابد. از آنجا که وحدت جسم و روح انسان یک پیشفرض محوری در این نگرش محسوب میشود.
🟡البته این سخنان بدان معنا نیست که ما نتوانیم واسطهها و مکانیسمهای مادی و شیمیایی تأثیر این روشهای خاص را نیز شناسایی کنیم؛ به عنوان مثال هورمونهایی که بر اثر نیت نذر در انسان ترشح میشود و مکانسیم ترشح آن یا نوروترانسمیترهایی که در اثر دعا کردن در پایانههای عصبی اثر میکنند و غیره.
#علوم_انسانی
✍🏻به قلم: اطلس غلامی